چاپ های قبلی این اثر نیز با استقبال خوب خوانندگان روبه رو شد، اکنون نوبت چاپ جدیدكتاب، همراه با تغییرات و اصلاحات لازم فرارسیده است. اقبال جامعه ی دانشگاهی و فرهنگی کشور به این کتاب می تواند به دو دلیل باشد؛ نقش کتاب های درسی در فرایند یاددهی- یادگیری و کارآیی روش تحلیل محتوا در تحقیقات مرتبط با رسانه های آموزشی.
در مورد محور اول باید توضیح داد با توسعه فناوری و ورود گستردة آن در فرایندهای یاددهی- یادگیری،برخی انتظار داشتند که کتاب های درسی محوریت خود را در کلاس درس از دست بدهد، اما آنچه اکنون مشاهده می شود برخلاف این تصور است. در همین راستا دفتر آموزش در هنگ کنگ (2009)خاطر نشان می کند که «علی رغم محبوبیت آموزش های الکترونیکی ، كتاب هاي درسي رسانه ی مهمی براي يادگيري دانش آموزان و تدريس در كلاس درس خواهند بود »، همچنان متخصصان معتقدند كه،كتاب هاي درسي يكي ازمهمترين دروندادهای نظام هاي آموزشی هستند پينگل (2010) و در تعامل با دروندادهای ديگر نقش مهمی در فرايند ياددهی- يادگيری ايفا می كنند. كتاب درسي به عنوان منبع اصلي محتوا، برنامه درسی و ابزار اصلی تدريس، در تعيين و جهت دهی فعالیت یاددگیری دانش آموزان،توسط معلمان مورد استفاده قرار می گيرد )سيكروا (2011 ) بنابراين ورود فناوري به كلاس درس به عنوان يكی از ابزارهاي يادگيری در كنار كتاب درسی مطرح می شود و كاهش دهنده ی نقش كتاب درسي نيست.